«اقتصاد» به عنوان موضوعی جذاب بخشی از زندگی و دغدغه های روزمره ماست تا آن حد که به سادگی امری بدیهی تلقی می ‌شود. سرخط روزنامه ها آخرین پیش بینی های اقتصادی را در اختیار ما میگذارند و متخصصان اقتصادی در تلویزیون جریانی از نظرات را درباره‌ی  هر جنبه ای از عملکرد اقتصادی ارائه می کنند. به این طریق، اصطلاحات اقتصادی و تحلیل اقتصاد وارد پوشش رسانه ای و روزمره‌ی رویدادها شده اند و بیشتر مردم از این بحثها درکی عملی دارند، حتی اگر نکات مربوط به جزییات اقتصادی اسرارآمیز به نظرشان برسند. اما این نوع بحث اقتصادی را بدیهی می دانیم، اما این بحثی است «مدرن» و شاخص جامعه ای «مدرن». مدرن بودن نسبی آن را به طرق متفاوتی می ‌توان مشاهده کرد.
 
یکم، چنین بحثی نوع معینی از اقتصاد را بدیهی می شمارد: اقتصادی مدرن که در آن نیروی کار بسیار متخصص و آموزش دیده سازماندهی شده است تا گسترهی گوناگونی از کالاها را برای فروش در بازاری جهانی تولید کند. پیش انگاشت آن ساختار شرکتی چندملیتی است که خود در مقیاس جهانی سازماندهی شده است، همراه با شبکه ای گسترده از کارگزاران در هم تنیده‌ی مالی، بازاریابی، علمی و فن آورانه.
 
دوم، چنین بحثی در مجموعه ای از اصطلاحات اقتصادی و مدل های اقتصادی ساخت بندی شده است که از شیوه‌ی خاصی در اندیشه ورزی دربارهی اقتصاد، و به بیان دیگر، از نظریه‌ی اقتصادی مدرن، ناشی می ‌شود. متخصصان در قلمرو نظریه‌ی اقتصادی مدرن از این حیث متخصص هستند که دوره ای طولانی از آموزش را گذرانده اند و اکنون در طیفی از نهادهای تخصصی مانند دانشگاهها و پلی تکنیک های سازمانهای دولتی و تجاری و آژانس های بین المللی نظیر کمیسیون اروپایی و صندوق بین المللی پول استخدام شده اند. اگرچه اقتصاددانان حرفه ای هستند که نظریه‌ی اقتصادی را تکامل می بخشند و تحقیق اقتصادی را هدایت میکنند، بسیاری از اصطلاحات مهم بحثهای اقتصادی را طیف وسیع تر و نکته سنج تری درک میکنند.
 
سوم، پیش انگاشت چنین بحث اقتصادی در حال تکوینی وجود مخاطبانی است که نه تنها باسواد و مطلع اند بلکه حق سیاسی خود می دانند که از عملکرد اقتصاد به خوبی آگاه شوند. پیش انگاشت این یک نیز وجود بستری سیاسی از بحث های دمکراتیک باز است (صرف نظر از محدودیت های بالفعلی که در عمل ممکن است وجود داشته باشد) که ممکن است در آنها استدلال های مهمی درباره‌ی  هدایت خط مشی اقتصادی مطرح شود.
 

[اقتصاد مدرن]

هنگامی که درون این «اقتصاد مدرن» زندگی و کار می کنیم، به سادگی می ‌توان اینها را بدیهی تلقی کرد. ما در این نوشته می خواهیم مکثی کنیم و پیدایش اقتصاد مدرن و شیوه های اندیشه ورزی درباره‌  آن را مورد بررسی قرار دهیم. پیدایش اقتصاد مدرن را بخشی از ظهور و تعریف عام تر مدرنیته می دانیم که اکنون آن را با اندیشه ورزی روشنگری در سده‌ی هفدهم مرتبط می سازیم. روشنگری دوره ای از پرسشگری حاد و فشرده دربارهی ماهیت جامعه بود، و ناگزیر پاره ای از این پرسش گری ها نیز معطوف به بخش هایی از جامعه بود که اکنون بخش «اقتصادی» می نامیم، گرچه این اصطلاح، که اصطلاحی است مدرن، در آن زمان استفاده نمی شد.
 
اما این «تاریخچه ها» متفاوت ظهور جامعه‌ی مدرن به نکته‌ بنیادی تر دیگری هم اشاره دارند: درک ما از جامعه‌ مدرن خود پیوند نزدیکی با «تاریخی» که ما از آن روایت می کنیم نیز دارد. این مفهوم که «تاریخچه های متفاوت جامعه‌ی مدرن وجود دارند و نه‌یک «تاریخچه»، هر نوع ایده و نظری را که حاکی از وجود فقط یک دیدگاه درست دربارهی جامعه‌یا تاریخ آن باشد بر هم می ‌زند. هم چنین هرگونه مفهومی را که مبتنی بر این دیدگاه باشد که زمان تاریخی مسیری تک بعدی از رویدادها یا فرایند تاریخی واحدی است کنار می گذارد. به بیان دیگر، تبیین تاریخی صورت بندی مدرنیته، گسستها را در تکامل مدرنیته نشان می دهد و در عین حال رشته‌ی پیوسته‌ی پیشرفت را آشکار میکند؛ و چنین درکی از هر دوره ای در تاریخ مستلزم نگاه به گذشته، به اطراف، و نیز به آینده است.
 
دو رهیافت تاریخی متفاوت در رابطه با این موضوع، و در نتیجه، دو «تاریخچه» یا «گفتمان» - متفاوت از تغییر اقتصادی در این دوره ارائه شده است، اما نتیجه گیری کلی این بخش آن است که پژوهش های تاریخی اخیر بر ماهیت تدریجی تغییرات اقتصادی ای که در سده‌ هجدهم رخ داده است، تاکید دارند.
 
خاستگاه های تحلیل اقتصادی مدرن را در سده‌ی هجدهم بررسی میکند. یکی از علت های جذابیت این دوره برای علاقه مندان به درک تکامل نظام اقتصادی مدرن آن است که در این دوره نخستین رساله های نظام مند دربارهی اقتصاد انتشار یافت. در سال ۱۷۷۶، آدام اسمیت پژوهشی درباره ماهیت و علل ثروت ملل را منتشر کرد. اغلب آدام اسمیت را «پدر» نظام اقتصادی می دانند، زیرا او بود که نخستین کتاب مهم درباره‌  این موضوع را درست در لحظه ای از تاریخ انگلستان که به نظر می ‌رسد نشانه‌های اقتصاد مدرن پدیدار شده اند منتشر کرد. گمان می ‌رود که آدام اسمیت، که مسلح به بینشی پیشگویانه و متعهد به تحلیل عینی اقتصادی بود، مطالعه علمی نظام اقتصادی را آغاز کرده و مبشر عصر جدید اقتصاد مدرن، صنعتی و جویای سود بوده است. به این گونه، گمان می ‌رود تغییرات اقتصاد سده‌ی هجدهم، در تغییرات همانند در اندیشه ورزی اقتصادی بازتاب یافته و هر دو فرایند چون پیش درآمدی روشن در تحولات اقتصادی بعدی انقلاب صنعتی و پس از آن پنداشته می ‌شوند. این تفسیر، که بسیاری از مورخان و اقتصاددان ها عمیقا آن را قانع کننده می دانند، در بخش سوم مورد بحث قرار گرفته است.
 
همان طور که بخش دوم این مفهوم را مطرح میکند که سده‌ی هجدهم را در سایه‌ تحولات اقتصادی بعدی می ‌توان درک کرد، بخش چهارم نیز این دیدگاه مرسوم را زیر سؤال می ‌برد که آدام اسمیت را سخنگوی نظم بازار نوظهور سرمایه داری می داند. در تحقیقی تازه درباره آدام اسمیت ارائه می ‌شود که نوشته‌های او را در بستر فرهنگی گستردهی سده‌ی هجدهم قرار می دهد، و او را مبدع و پیامبر تحولات بعدی اقتصادی قلمداد نمیکند.
 
از این رو، نتیجه گیری می ‌شود که ‌یکی از پیوندهای جالب بین سده‌ی هجدهم و سده‌ی ما این است که سده‌ی هجدهم و اندیشه ورزی آن چندان جهت نمای مدرنیته نیست، بلکه مدرنیته با نگریستن به گذشته، و از طریق بازنگری، گذشته را از نو تفسیر میکند. بنا به این دیدگاه، نوشتن «تاریخچه ها» هم چنین بخشی از فرایند ساختن داستانی دربارهی خاستگاه های خود جامعه است، و این فرایند هم با خودبازشناسی و هم با خودبازسازی درگیر است.
 
منبع: درآمدی بر فهم جامعه‌ی مدرن، کتاب یکم: صورت‌بندی‌های مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی، صص191-182، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم، 1397